سرگرمی و تفریح(ژاپن شناسی)

برعکس وبلاگه دیگرم که درباره ی مختص ازدواج بود گفتم سرگرمی هم داشته باشیم

سرگرمی و تفریح(ژاپن شناسی)

برعکس وبلاگه دیگرم که درباره ی مختص ازدواج بود گفتم سرگرمی هم داشته باشیم

خنده 2

 

سره سفره عقد عروس بله نمی گفته.

داماد یکم فکر میکنه و با صدای بلند می گه: عمو زنجیر باف



اطلاعیه وزارت سلامتی: از این پس برای گرفتن بلیت هواپیما

علاوه بر ارائه شناسنامه به ارائه وصیت‌نامه هم احتیاج است

 
مهریه در سال ١٣٩1 :١٢٤ نان سنگک طرح قدیم


زن و مرد جوانی به مناسبت تموم شدن خونه جدیدشون دوستانشون را دعوت کرده بودند.بعد از اینکه
 تمام خونه را به دوستانشون نشون دادند یکی ازشون پرسید : خونه خیلی قشنگیه مبارکتون باشه
ولی چرا تمام اتاقها را گرد درست کرده‌اید. مرد جوان جواب داد : راستش را بخواهید قبل از اینکه خونه‌مان
 را بسازیم مادر زنم بهم گفت: مادر جون تو را ب...ه خدا،فکر یک گوشه از خونه را واسه من هم بکنید.


سیر تکامل پسرها؟؟؟
سن 14 سالگی : تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن . اول بدبختی
سن 15 سالگی : یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه خودشون بدشون می یاد
سن 16 سالگی : توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن
سن 17 سالگی : یه کمی مثلا آدم میشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند می خونن ... یادش به خیر اون روزها که تکنو نبود راک ن رول می خوندن
سن 18 سالگی : هر کی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن ... آخ آخ ...آهنگ های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه
سن 19 سالگی : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تیز میشن ... ابی گوش میدن
سن 20 سالگی : از همه شون رو دست می خورن ...ستار گوش میدن که نفهمن چی شده
سن 21 سالگی : زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن ... مثلا عاقل می شن
سن 22 سالگی : نه می فهمن که زندگی همش عشقه ... دنبال یه آدم حسابی می گردن
سن 23 سالگی : یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن ... دیدشون عوض می شه
سن 24 سالگی : نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته ...اصلا لیاقت عشق منو نداشت
سن 25 سالگی : عشق سیخی چند؟ ... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نیست
سن 26 سالگی : این یکی دیگه همونیه که همهء عمر می خواستم ... افتخار میدین غلامتون باشم ؟
سن 27 سالگی : آخیش
سن 28 سالگی : کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم

اعتماد به نفس کاذب در پسران!!!!
این یک بیماری مسری در پسران است. اگر برادر و یا پسر شما این بیماری
را بگیرد یقین بدانید که در عرض کمتر از یک هفته کل پسران محل را مبتلا
میکند. پس برای جلوگیری از این بیماری اگر کسی را مشاهده کردید که
مبتلا است حتمآ او را قرنطینه کنید.
علایم این بیماری:
1- گذاشتن ریشهای نخ قیطونی.
2- طرز نگاه کردن به صورت عجیب غریب.
3- تکرار جمله‌ی «هوش پسران بیش ازدختران است».
4- ایستادن زیاد رو به روی آینه.
5- استفاده از جملاتی شبیه: «همین که گفتم»، «حرف من درسته»، «حرف مرد حرفه» و....
6- مخالفتهای پی در پی.
7- پایین بردن شخصیت دختران برای تقویت روحیه.
8- خواندن اشعار پر محتوا از قبیل: «پسرا شیرن مثل شمشیرن». (دوپینگ)
9- روزی ۵۰ دفعه شنیدن «پسر پسر قند عسل» توسط مامان جون یا کاست ضبط شده توسط مامان جون.
10- خواندن کتابهایی از قبیل:

چگونه اعتماد به نفس خود را بالا بریم؟
انرژی درمانی
تقویت اراده در ۲۰ روز
من بهترینم

                                        

لره خیلی گرسنه بود داشت از پشت شیشه به کباب خوردن یکی دیگه نگاه میکرد یهو میزنه به شیشه.
یارو میگه چیه؟
لره میگه:پیازم بخور         

به یه سیاه پوسته میگن بدنتو با چی میشوری میگه با مشکین تاژ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد